Tuesday, January 2, 2007
بودن يا نبودن مساله اين است!
گاهی اوقات فکر می کنم مسولیت یک اداره ویک مجموعه کوچک مثل در مانگاه فزرتی ما چقدر مشکله وتو هر جور رفتار کنی بالاخره همیشه یک سری از ارباب رجوع یا پرسنل هستن که ممکنه به نوعی ازت ناراضی باشن حالا در مقیاس بزرگتر مسوولیت های گنده ای مثل ریاست جمهوری که جای خودداره اگه یه فردی مثل من باشه که کمی با انصاف وبا وجدان باشه!!!همیشه باید به خاطر بعضی تصمیم ها که در چهار چوب قانون هم هست عذاب وجدان داشته باشه.نمونه این موضوع امروز بود که یه خانم میانسال به قسمت بهداشت محیط درمانگاه مراجعه کرده بود برای گرفتن کارت سلامت پیشه ورها (این کارت معمولا پیش نیاز جواز کسب هست که شهرداری ها برای دایر کردن مغازه ها یا مکان هایی مثل کافی نت ها باشگاهها یا ارایشگاهها یا تاکسی تلفنی ها ورستورانهااز مرکز بهداشت استعلام می کنن یا برای تاییدیه پیشه وری برای کسایی که تقاضای وام می کننهست که در شهری که من مسوول مرکز بهداشتش هستم بعداز نظر کارشناس بهداشت محیط با مهر وامضای من این کارت صادر میشه)می خواست اقدام بکنه من تو مطب نشسته بودم وداشتم مریض میدیدم که مسوول بهداشت محیط اومد وگفت که یه خانومی اومده ومغازه ای که اجاره کرده از نظربهداشتی مشکل داره وباید بعضی اصلاحات انجام بده تا بشه مجوز دادواز طرفی صاحب اصلی مغازه هم هزینه تعمیرات رو تقبل نمی کنه این خانم هم اومده تو اتاقم بس نشسته و نمیره بیرون میگه تا مجوز رو نگیرم از اینجا بیرون نمی رم من که هنوز اون خانم رو ندیده بودم از وضعیت مالیش سوال کردم وهمکارم گفت که شوهرش اینا رو ترک کرده 6-7تا بچه داره من گفتم که اگه راه داره مجوز رو بده ولی همکارمون گفت که از نظر من نمیشه مجوز داد خیلی مشکل بهداشتی داره من رفتم تو اتاقش تا با خانومه صحبت کنم که البته بی نتیجه بود وهمکارم می گفت که می خوام برم بیرون درماگاه برای بازدید وبایددر رو قفل کنمولی اون از اتاق بیرون نمی ره من گفتم با مسولیت من بره و بذار خانومه همونجا بشینه نشون به همون نشون که بعداز 2 ساعت که همکارم برگشت هنوز اون خانومه سیخ اونجا نشسته بود حالا دیگه اخر وقت اداری بود و می خواستیم اداره رو تعطیل کنیم متصدیمون می خواست به 110 زنگ بزنه که بازم من نذاشتم خلاصه مجبور شدیم سر خانومه گول بمالیم تا از اون جا بره نامه عدم صلاحیت رو دستش دادیم وگفتیم که مجوز مربوطه هست ونامه رو به شهرداری باید ببره که تا خانومه بره شهرداری اونجام تعطیل شده خلاصه امروز رو اینجوری گذروندیم.احتمالا فردا صبح باز این نمایش ادامه پیدا کنه حالا امشب من دچار عذاب وجدان شدم و دارم فکر می کنم که مسوولین بلند پایه مملکت هم مثل من این احساس رو دارن یا همه چیز رو به فلانشون می گیرن وفقط تو رادیو تلویزیون شعر مردم مردم می دن!!(البته ما در مورد این مجوز ها از این مشکلات زیاد داریم که گاهی هم به فحش و فحش کاری وتهدید هم میکشه البته من خودم رو مستقیما دخالت نمی دم بیچاره همکارم گاهی اوقات به شوخی بهش میگم هم دنیاتو خراب کردی هم اخرتت روگاهی بنده خدا وقتی می خواد خرید کنه بهش جنس نمی دن یا مثلا یه بار یک نونوایی بهش نون نداده بوددر مقابل بعضی کارشناسهای مراکز دیگه رو هم میشناسم که در ازای دریافت رشوه واسه خودشون این مشکلات رو بالکل حل میکنن ودنیا وشاید اخرتشون رو بهتر درست می کنن ).
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
5 comments:
دارم با خودم فكر مي كنم اگه جاي شما بودم با اين خانومه چيكار ميكردم؟
فكر كنم كه به خاطر جلوگيري از اتفاق بدتر... مجوز رو ميدادم با توجه به مسئوليت سنگين خانواده هم كه به دوش داره شايد هم به خاطرسلامت بقيه آدما اينكارو نمي كردم
مر سی که خبرم کردین
وبلاگ جدید مبارک
سلام.مراسم لینک کشی شما با موفقیت انجام شد.
سلام دکتر جان جشم من حتما لينک شما رو در وبلاگم می زارم به زودی .بعد از امتحان رزيدنتی.وبلاگ بسيار زيیايی ساختين.موفق باشيد
به نظرم در صورتیکه به ایشان ( و سایر موارد اینچنینی) مجوز بدهید و بعد حتی یک نفر بخاطر عدم دعایت مسایل بهداشتی دچار مشکل بشه باید عذاب وجدان داشته باشید نه در حال حاضر. موفق باشید.
Post a Comment