Tuesday, January 16, 2007

دلبركم چيزی بگو

اين لعنتی ها بلاگ رولينگ رو هم فيلتر کردن ديگه شورش رو در اوردن

چون حوصله تایپ ندارم اين شعر رو فعلا می ذارم چون اين روزا خيلی بی حوصله شدم و وقت هم نمی کنم چيزی بنويسم

دلبركم چيزی بگو به من كه از گريه پرم به من كه بی صدای تو از شب شكست ميخورم

دلبركم چيزی بگوبه من كه گرم هق هق امبه من كه آخرينه آواره هاي عاشقم

چيزي بگو كه آينه خسته نشه از بی كسیغزل بشن گلايه ها نه هق هق دلواپسی

نذار كه از سكوت تو پرپر بشن ترانه ها دوباره من بمونمو خاكستر پروانه هاچيزي بگو اما نگو از مرگ ياد و خاطرهكابوس رفتنت بگواز لحظه های من برهچيزي بگو اما نگو قصه ما بسر رسيدنگو كه خورشيدك منچادر شب بسر كشيد

دقيقه ها غزل ميگن وقتی سكوتو ميشكنیقناريا عاشق ميشن وقتی تو حرف ميزنیدلبركم چيزي بگو به من كه خاموش توامبه من كه همبستر تو اما فراموش توام

چيزي بگو كه آينه خسته نشه از بی كسیغزل بشن گلايه ها نه هق هق دلواپسی

نذار كه از سكوت تو پرپر بشن ترانه هادوباره من بمونمو خاكستر پروانه هاچيزي بگو اما نگو از مرگ ياد و خاطرهكابوس رفتنت بگواز لحظه هاي من بره چيزي بگو اما نگو قصه ما بسر رسيدنگو كه خورشيدك من چادر شب بسر كشيد

چيزي بگو اما نگو از مرگ ياد و خاطره كابوس رفتنت بگواز لحظه های من بره

چيزي بگو اما نگو قصه ما بسر رسيد

No comments: