Saturday, January 13, 2007

مقدمه زيبای ۱۱دقيقه کوئيلو



×××××××××××××××××××××××××××××
زنی در شهر بود، یک گناهکار؛ وقتی او فهمید که مسیح در خانه ی یک ریاکاراست، یک کوزه مرمرین از مرهم به آنجا برداو پشت پاهای مسیح ایستاد ، در حال گریه، پاهای مسیح را با اشک های خود خیس کرد و آنها را با موهای خود خشک کرد، پاهای او را بوسید و بر آنها روغن مالیدوقتی ریاکار که با مسیح شرط بسته بود این صحنه را دید، با خودش گفت :"اگر این مرد واقعا پیامبر بود، متوجه معنی این رفتار و آنکه از طرف یک زن گناهکار است "میشدو مسیح به او پاسخ داد، شمعون، می خواهم چیزی به تو بگویمیک قرض دهنده دو بدهکار داشت. یکی آن که یک صد شاهی به او مدیون بود و دیگری پنجاه. وقتی آنها پول نداشتند که قرض او را پس دهند، او هر دو را بخشید. کدام یک او را بیشتر دوست خواهند داشت؟شمعون پاسخ داد: " من فرض می کنم آن کسی که بیشتر بدهکار بود". و مسیح به او گفت: " تو درست قضاوت کرده ای " مسیح به سمت زن برگشت و به شمعون گفت: این زن را می بینی؟ تو به من هیچ آبی ندادی تا پاهایم را بشویم، اما این زن پاهای مرا با اشک خود شست، و با موهایش خشک کردتو به من بوسه ای ندادی: اما او از زمانی که من آمده ام بوسیدن پاهای مرا متوقف نکرده است. تو بر سر من روغن نمالیدی اما او این کار را کردبه این دلیل به تو می گویم که گناهان او بخشیده شد به خاطر عشق زیادش. اما برای عشق کم، بخشایش کمتری است
( لوقا7: 47-37)

No comments: