Monday, February 26, 2007

اندر وقايع اتفاقيه براي گرگ بيابون
















الانکه ساعت 5/30 بعدازظهرهست تازه دارم از سر کار بر میگردم از دیروز ساعت 4 بعداز ظهر تا ساعت 3/30عصر تو درمانگاه بودم یک شب کشیک و امروز هم که غر غر های کارمندام در مورد نمره ارزشیابی که هر سال به کارمند ها میدن باعث شد خیلی خسته و بی حوصله باشم از نیمه شب قبل تو بخشی که کار می کنم برف می بارید و تا الان هم داره می باره موقع برگشت از سر کار جاده پر از برف بود من هم که بی حوصله با سرعت 90-100 گاز می دادم و میومدم اوایل جاده که خلوت بود عمدا چند تا نیش ترمز زدم تا وضعیت سر بودن جاده و ترمز ملوس دستم بیاد این جاده ای که میام پیچ های ناجوری داره ودو طرف جاده هم مزرعه هست که الان تو مزارع اکثرا اب جمع شده تو وسط راه دیدم که ماشین داره سر می خوره به طرف مقابل جاده و الان هست که ماشینم بیفته تو مزرعه اونطرف جاده که لااقل 1/5 تا 2 متر از سطح جاده عمق داره و تازه نزدیک 1 متر هم اب تو مزرعه جمع شده سریع فرمون رو چند دور پیچوندم طوری که ماشینم برعکس سمتی که در حال حرکت بودم چرخید و درست سر لبه جاده که به طرف مزرعه شیب داشت توقف کردم ماشین تو شیب قرارگرفته بود در حالیکه تقریبا نزدیک به عمود رو سطح جاده مونده بود چرخ های طرف راننده تقریبا رو هوا بود و اون طرفم هم رو به مزرعه پر از اب .مثل فیلمها شده بود که ادم رو پرتگاه ماشینش بمونه اگه زیاد به خودم تکون می دادم ماشین به طرف مزرعه می رفت و معلق میزد وتو اب میوفتاد مونده بودم چکار کنم خلاصه در رو که می خواستم باز کنم باید رو به بالا باز می کردم واصلا در باز نمی موند وهر حرکت اضافی من وماشین رو به طرف مزرعه پر اب می کشوندبه هر زحمتی بود خودمو از ماشین بیرون کشیدم چند لحظه بعد صاحب داروخونه روبروی درمانگاهمون که پزوپارس داره و یه نفر دیگه موندن تا کمک کنن یکی از پزشکای مطب دار هم سر رسید صاحب داروخونه با موبایل به کارمنداش زنگ زد و یه جرثقیل در خواست کرد وما منتظر موندیم حالا هر ماشینی که رد میشد وای میستاد و نگاه می کردو از شانسی که اورده بودم تعجب میکرد بد بختی همشون هم اشنا بودن من هم تشکر می کردم و ردشون می کردم که برن و می گفتم قراره جرثقیل بیاد تازه همشون فکر می کردن که من از همون سمت جاده میومدم نمی دونستن کهاز سمت دیگه جاده میومدمو اینقدرماشین رو با مهارت پیچوندم تا این جور وایستاده وگرنه که صاف افتاده بودم تو اون دره .خلاصه جرثقیل اومد و ماشینو بیرون کشید و 17 تومن هم واسم اب خورد هی می ترسیدم ماشینم موقع بیرون کشیدن بیفته تو دره .بالاخره بیرون اومدم و مجبور شدم چون جای دور زدن ندارم راه اومده رو برگردم و بعد دور بزنم وبیام خونه .حالا حساب کنین با این اعصاب خوردو خستگی پاشی خونه بیای ومادرت بگه که همسایمون حالشون خوب نیست ومنتظربودن که من بیام وخانوادگی بیان پیشمون تا من ویزیتشون کنم وای از دست این ملت.هنوز به مادرم در مورد این ماجرا هیپی نگفتم منتظرم پدرم بیاد و تعریف کنم.
یه بار دیگه هم 2 ماه قبل که ازرشت بر می گشتم و روز های قبلش برف اومده بود من با سرعت تو جاده می روندم که یهو(بالهجه بردبارخان باغ مظفر )دیدم فرمون زیر دستام می لغزه و پام رو رو ترمز که گذاشتم ماشینم دور خودش چرخید و برعکس سمت عبور ماشین ها وایستاد شانس اوردم ماشین هایی که موندن فاصلشون زیاد بود وگرنه در جا با 4-5 تا ماشین برخورد می کردم ماشین ها هم که پاترول وپارس و جی ال ایکس بودن وباید کلی خسارت می دادم یا اینکه به جدول وسط خیابلون نخوردم و یا به جاده اون سمت منحرف نشدم خلاصه ماشین ها که نگه می داشتن راننده ها سرشونو تکون می دادن وکف کرده بودن.
خلاصه این مهارت ما تو رانندگی فعلا ما رو نجات داده خدا بعد از این رو به خیر کنه عکس های امروز رو که با موبایل گرفتم اینجا می ذارم تا حالشو ببرین

5 comments:

Anonymous said...

خوب شد جان سالم بد بردی! آقا مراقب باش. آخه مگر تمام جاده یک نوع سر خوردن دارد که با چند نیش ترمز می خواستی از ترمز ملوس اطمینان داشته باشی؟

خوب باشی

Anonymous said...

21mehr.comشهلا
آقا دکی جون دست کم با این رانندگی توپی که داری توی برف و بیبون، ماشینت را 100% بیمه کن که اگر اتفاقی خدای نخواسته بیوفته دیگه برای پرداخت جریمه و این حرفهاش دست
;)و بالت بسته نباشه نازنینم

Anonymous said...

wow! movazebe khodetoon bashid khoda vaghean rahm karde behetoon

نگاهی نو said...

salam

AKsha ra didam vaghennnnnnn khoda beheton rahm karddddddddddd
Omidvaram hich vaght az in moshkelat baraton pish nayad

Anonymous said...

اما بیشتر به نظر میاد شانس بوده ها آقای دکتر (: