Wednesday, September 19, 2007

دپرسی گرگ بیابون

درست اول مهر84 بود که بعد از 1ماه که تو 2 تا مرکز بهداشتی رودبار وصومعه سرا به عنوان پزشک خانواده کار کردم به یکی از شهر های شهرستان محل سکونتم که15 دقیقه با خونمون فاصله داشت اومدم وتاالان اونجا مشغول کار بودم تو این مدت گاهی از پرتوقع بودن مردم اونجا شاکی بودم 1سال هم بود که مسوول مرکز بهداشت اون شهربودم وهمینطور غیر مستقیم مسولیت چند تا مرکز روستایی مجاور رو هم به عهده داشتم وبالطبع درگیری ها وگرفتاریهام بیشتر بودمجبور شدم اوایل برای کنترل امور شاخ یکی دو نفر رو هم بشکنم مدتی پیش رییس مرکز بهداشت شهرستان که اتفاقا حدود 1/5 سال با هم تو یه درمانگاه کار کردیم قبل از اینکه اون رییس مرکز بهداشت شهرستان بشه ومن اون موقع ریسش بودم به من گفت اگه دوست داری برای اومدن به مرکز شماره 1 که داخل شهر خودمه وفاصله اندکی با خونمون داره تقاضا بدم البته متقاضی برای این مرکز زیاد بود ومن احتمال کمی میدادم که بتونم به این مرکز بیام چند روز پیش گفتن که از اول مهر بیا مرکز شماره 1 وشروع به کارکن طبق معمول تغییر شرایط برام سخته ودلم گرفته از طرفی پرسنلم دایم من رو سرزنش میکنن که چرا دارم از اونجا میرم حتی قرارگذاشتن برن با ریسمون صحبت کننو طوماربنویسن که من رو منتقل نکنن من هم این مدت باهاشون صمیمی شدم و جدا شدن ازشون برام سخته اونا دارن زیرزیرکی ترتیب مراسم تودیع رو میدن من اخرای تابستون که میشه به خاطر فصل پاییز وکوتاه شدن روز و اینکه تعطیلات خواهرم که تهران دانشجو هست و با باز شدن دانشگاه ها از خونه میره ومن تنها میشم دلم می گیره این جابجایی محل کارهم مزید برعلت شده حالا خوبه که به لطف دولت احمدی نزاد ساعت رسمی تغییر نمی کنه و فعلا با سریال های ماه رمضون مشغولم وگرنه اصلا برام قابل تحمل نبود نمیدونم محیط کار جدیدم چطوره اخه پزشکای خانواده قبلی اونجا خیلی دودره باز بودن وبرای تنیهشون 2 تاشون روجابجا کردن وهدف از انتقال من ویکی دیگه از دوستام برای سروسامون دادن به اونجاست میترسم از چاله به چاه بیفتم وزحت کم کاری های پزشکای قبلی اونجا بیفته گردنم بعلاوه مراجعین این مرکز از مرکز قبلی خیلی بیشتره حالا خوبه که مسوولیت مرکز رو قبول نکردم چون اونجا 7 تا پزشک و 2 دندونپزشک و1دکتر ازمایشگاه داره که همشون از دودره های روزگارن و همشهری من هستن که حال وحوصله چونه زدن ودرگیر شدن باهاشون رو ندارم اونجا محل مشاوره ازدواج وازمایشگاه رفرنس شهرستان وواکسیناسیون سرباز ها هست که گرفتاریهاش مال مسوول مرکزهست تعداد کارمندای اینجا هم از مرکز قبلی که نزدیک 40 تا کارمند داشتم بیشتره خلاصه که زیربار مسولیت اینجا نرفتم ولی خوب کلی استرس دارم از طرفی دیگه فکر میکنم چون تو شهر خودم کار میکنم تنوعی نداره چون رانندگی تو جاده مرکز قبلی توصبح ها هم واسه خودش لطفی داشت بالاخره که غمگین وبی حوصله هستم.

Tuesday, September 11, 2007

زنجير عشق


يک روز بعد از ظهر وقتي اسميت داشت از کار برميگشت خانه، سر راه زن مسني را ديد که ماشينش خراب شده و ترسان توي برف ايستاده بود .اون زن براي او دست تکان داد تا متوقف شود. اسميت پياده شد و خودشو معرفي کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم. زن گفت صدها ماشين از جلوي من رد شدند ولي کسي نايستاد، اين واقعا لطف شماست .وقتي که او لاستيک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد, زن پرسيد:" من چقدر بايد بپردازم؟" و او به زن چنين گفت: " شما هيچ بدهي به من نداريد. من هم در اين چنين شرايطي بوده ام. و روزي يکنفر هم به من کمک کرد¸همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا مي خواهي که بدهيت رو به من بپردازي¸بايد اين کار رو بکني. نگذار زنجير عشق به تو ختم بشه!" چند مايل جلوتر زن کافه کوچکي رو ديد و رفت تو تا چيزي بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولي نتونست بي توجه از لبخند شيرين زن پيشخدمتي بگذره که مي بايست هشت ماهه باردار باشه و از خستگي روي پا بند نبود. . او داستان زندگي پيشخدمت رو نمي دانست¸واحتمالا هيچ گاه هم نخواهد فهميد. وقتي که پيشخدمت رفت تا بقيه صد دلار شو بياره ، زن از در بيرون رفته بود ، درحاليکه بر روي دستمال سفره يادداشتي رو باقي گذاشته بود. وقتي پيشخدمت نوشته زن رو مي خوند اشک در چشمانش جمع شده بود.در يادداشت چنين نوشته بود:" شما هيچ بدهي به من نداريد. من هم در اين چنين شرايطي بوده ام. و روزي يکنفر هم به من کمک کرد،همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا مي خواهي که بدهيت رو به من بپردازي،بايد اين کار رو بکني. نگذار زنجير عشق به تو ختم بشه!". همان شب وقتي زن پيشخدمت از سرکار به خونه رفت در حاليکه به اون پول و يادداشت زن فکر ميکرد به شوهرش گفت :"دوستت دارم اسميت همه چيز داره درست ميشه

Monday, September 10, 2007

p990


بعد مدتها اومدم اینجا
مدتی پیش این موبایل زیمنسم افتاد تو سوراخ توالت که البته با گرفتاری درش اوردن واسم ولی موبایل دیگه واسم موبایل بشو نبود بنابراین یه سونی اریکسون پی 990 خریدم که گوشی توپیه که سیستمش سیمبیانه وامکانات خوبی داره ولی متاسفانه اس ام اس های فارسی رو نمیشناسه که باید فارسی ساز روش نصب کنم بعضی برنامه های فارسی ساز که تو اینترنت گشتم نیاز به رجیستر دارن واحتمال هنک شدن دارن اگه کسی برنامه فارسی ساز بی دردسر داره یه ندا به ما بده